بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش
دختر قشنگم مدتها بود كه فرصت نمي شد چيزي بنويسم و از اين بابت واقعا متاسفم چون طبيعتا خاطره هايي بود كه از ذهنم رفت اما هم كار زياد تو اداره هم فرصت كم توي خونه مانع از اين مي شد كه بتونم به خونه دوم تو دختر نازم سر بزنم
سعي خودم رو ميكنم از اين به بعد زودتر بيام
عزيزكم روزاي زمستون تو هم به ياد گرفتن درسهاي پيش دبستاني نوشتن ابتدايي حروف فارسي و اعداد و مثل هميشه بازي هاي قشنگ و بچه گونه ات گذشت و كم كم داره بوي بهار از راه مي رسه هفته پيش خانم مربيتون ازتون خواست يه دونه عدس يا لوبيا رو سبز كنيد تا مراحل جونه زدن و بالندگيش رو به چشم ببينيد كاري كه براي تو كلي هيجان انگيزه ديدن ايجاد يه زندگي جديد و لحظه به لحظه دنبال كردنش ريشه دوندنش و در اومدن ساقه سبزش و ديدن جلوه اي از قدرت خداي بزرگ
روزي چندبار ازم ميخواي آبش رو عوض كنم و با دقت نگاهش ميكني تا هر تغيير كوچيكي توش از ديدت مخفي نمونه دختركم ديگه انقدر بزرگ شدي كه كم كم معني زندگي رو درك كني
بازم ميام و برات مينويسم
ايشالا تو و همه بچه هاي ناز كشورم هميشه سبز و بهاري باشيد