مليكامليكا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 27 روز سن داره

مليكاي ناز ما

بدون عنوان

1390/8/14 12:11
نویسنده : ماماني
231 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداي هستي بخش

دختركم ديشب حالش اصلا خوب نبود فكر كنم يه ذره معده اش سنگين شده بودniniweblog.comخوابيده بود كه با گريه از خواب پريد و مي گفت حالم بدهniniweblog.comماماني الان بالا ميارم دخترم دلم خيلي برات سوخت براي اون چشمهاي پر از اشك و التماست ازم ميخواستي خوبت كنم حالا شانس آوردم بابايي خونه بود والا من بيشتر دست و پام رو گم كرده بودم بابا كلي پشتت رو ماساژ داد تو با گريه ميخواستي كه مريضي تموم شه اون لحظه هيچ كاري از دست من ساخته نبود جز اينكه از خدا بخوام حالت خوب شه خدا رو شكر كه بعد نيم ساعت بهتر شدي اومدي تو بغلم و مي گفتي سردمه پتو رو پيچيدم دورت بعد مدتي شيطوني هات شروع شد و هي با من و بابا مي خواستي بازي كنيniniweblog.comاون موقع با همه وجودم از خدا تشكر كردم و قدر وروجك بازيهات رو هم دونستم

خداي خوب و مهربون همه بچه ها رو زير سايه محبت و لطف خودت سلامت نگه دار

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان کيانا
17 آبان 90 14:22
الهي بميرم براش....راست ميگي وقتي گلامون مريض ميشن قدرشونو بيشتر ميدونيم...دلمون ميخواد پاشن وهمش شيطوني کنن


ايشالا كياناي نازم هم هميشه سلامت و سرحال باشه