مليكامليكا، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 28 روز سن داره

مليكاي ناز ما

بدون عنوان

1391/2/5 8:51
نویسنده : ماماني
269 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداي هستي بخش

هفته اي كه گذشت و الان آخراشيم هفته سختي بود آخه اول هفته بابا مريض شد و حال هردومون رو حسابي گرفتniniweblog.com خصوصا كه به تو قول داده بود ببردت پارك اما نشدniniweblog.com

ولي اينقدر تو دختر خوب و خانومي شدي كه زودي قبول كردي و گفتي بابايي پس هروقت خوب شدي منو ببر پاركniniweblog.comخاله هم كه از چهارشنبه پيشمون بود ديروز برگشت رشت و تو كه از مهد اومدي فكر كردي خاله دانشگاهه اما وقتي گفتم خاله برگشته بازم يه ذره حالت گرفته شد. يه مورد ديگه هم اينكه تو مهد خون دماغ شدي و ترسيدي و گريه كرديniniweblog.comاما عزيزم من كه بهت گفتم من و دايي عليرضا هم كوچولو بوديم مثل تو بوديم و لازم نيست بترسي

راستي ميدوني اين روزها دوست داري چه بازي بكنيم ؟ تو ميشي بره كوچولو من و منم ميشم مامانيت بعد يه گرگ مياد تا تورو بخوره تو تو بغل من قايم ميشي و من نميذارم گرگه اذيتت كنه و تو تو بغلم آروم ميشي قربونت برم تو با اين بازي احساس امنيت ميكني و من از اين آرامشت لذت ميبرمniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)