مليكامليكا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

مليكاي ناز ما

بدون عنوان

1390/2/19 14:25
نویسنده : ماماني
222 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداي هستي بخش

ديشب به مليكا گفتم باغ وحشش كه تموم خونه رو پر كرده بود جمع كنه اول گفت نميتونم بعدش گفتم اگه تا نمازم تموم شد جمعش نكني ميام همش رو ميريزم تو سطل آشغال عصبانیگفت باشه ماماني الان جمع مي كنم وقتي كه ديدم داره جمع ميكنه خودم كمكش كردم و بعد بهش گفتم چون كارخوب كردي فرشته مهربون برات جايزه آورده بگرد و پيداش كن يه شكلات توت فرنگي هم براش رو شوفاژ گذاشتم الهي بميرم كلي با ديدن شكلات ذوق زده شدلبخند بعدشم گفت ماماني به فرشته بگو شب موقع خواب برم اسباب بازي هم بياره نیشخندزباناي دختر بلا

راستي مامان و باباي بابايي يه چند روزي خونه ما هستند و تو همش بهشون ميگي مادرجون پدرجون بياين با هم زندگي كنيم و اونا هم ميگن باشه آخي دخترم وقتي برگردن خونشون ميدونم كه كلي غصه ميخوري اما دخترم زندگي همينه پر از شور و نشاط در كنار غصه با هم بودن در كنار جدايي و تو بايد ياد بگيري كه باهاشون كنار بيايniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)