بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش
اول از همه روز پدر رو به همه باباهاي خوب سرزمينم به خصوص باباي عزيز خودم باباي همسرم و باباي مليكا تبريك ميگم و از خداي مهربون براي همه باباها سلامتي و تندرستي ميخوام
پنج شنبه من و مليكا و بابايي رفتيم سرزمين عجايب و كلي بازي كرديم از قطار سواري گرفته تا چرخ و فلك و هواپيما و هربازي كه تو سن مليكا امكان پذير بود
بعد رفتيم و براي مليكا از اين پشمكهاي چوبي كه عاشقشه خريديم و سيب زميني و از اين بادكنكهايي كه ميره ميچسبه به سقف
آخر شب هم خسته و كوفته اما خوشحال برگشتيم خونه مليكا كه از شدت خستگي فوري خوابش بردمنم اول از خداي مهربون تشكر كردم كه بهمون لطف كرد و اين اجازه و فرصت رو داد كه بتونيم دختركمون رو شاد و خوشحال كنيم بعد هم از بابايي كه وقتش رو گذاشت تا به ماها خوش بگذره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی