بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش
مليكاي نازم اين دوروز تعطيلي خيلي آتيش سوزوندي طوري كه منو به حد انفجار رسوندي 5شنبه كلي خونه رو تميز كردم اما شبش انگار كه تو خونه بمب تركونده بودند يه شيشه لاك رو هم خالي كردي توي دستشويي و روي ميز عسلي هال به خدا دستم شكست انقده لاك پاك كن رو فشار دادم تا لكه هاش بره
پنج شنبه سه تايي باهم رفتيم پارك لاله اما بارون گرفت و نتونستي بازي كني بعد رفتيم رستوران و تو كه دلت پيتزا با سس ميخواست حسابي كيف كردي اما بعد شروع كردي به بهونه گيري تا به ماشين برسيم من و بابايي مجبور شديم نوبتي بغلت كنيم كه نتيجه اين شد بابايي جمعه صبح با كمردرد از خواب پاشد!!!!!!!!!!!!!!!
دخترك نازم خيلي شيطوني كردي اما هميشه بهت ميگم باوجود همه وروجك بازيهات ماماني عاشقتتهههه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی