مليكامليكا، تا این لحظه: 16 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

مليكاي ناز ما

بدون عنوان

1390/5/30 13:54
نویسنده : ماماني
206 بازدید
اشتراک گذاری

به نام خداي هستي بخش

هفته پيش كه رفته بوديم مهد دنبال مليكا يه آقايي رو جلوي مهدش ديديم كه داشت از تو آشغالاي كنار ميوه فروشي ميوه جمع ميكرد من و بابايي خيلي دلمون براش سوخت چون ظاهر آبرومندي داشت جمعه كه رفته بوديم شهروند يه چيزهاي كوچيكي هم براي اون آقا خريديم تا بهش بديم تو ماشين كيسه وسايل اونو جدا كردم و به مليكا گفتم دخترم اينا رو براي اون آقا خريديم بچه هاش گناه دارن اينا رو خريديم تا بچه هاي اون هم سر سفره افطارشون شير و خرما باشه مليكا گفت مگه اون آقا حقوق نميگيره گفتم نه دخترم گفت خب بره اداره تا بهش حقوق بدن گفتم نميشه الان ديگه بره اداره مليكا فكري كرد و يه دونه از اون بيسكويتهايي كه براي مهدش خريده بوديم رو گذاشت تو كيسه اون آقا شايد اون بيسكوئيت دردي ازش دوا نكنه اما براي من از همه چيزهايي كه براشون خريده بوديم بيشتر ارزش داشت چون احساس كردم مليكا امروز يه درس جديد ياد گرفته

 

درس نوعدوستيniniweblog.com

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مامان کیانا
1 شهریور 90 11:36
خدارو شکر که ملیکای نازم پدر ومادری مثل شما داره که بهترین درسهای زندگیشو از اونا میبینه ویاد میگیره



ممنون عزيزم