تولد وبلاگ مليكا
به نام خداي هستي بخش
دختركم 25 دي يعني 5 روز ديگه يك سال از اولين روزي كه شروع به نوشتن وبلاگ برات كردم ميگذره
اول از همه از خداي خوب و مهربونم ممنونم كه به من اين فرصت رو داد تا بتونم تو اين يه سال برات بنويسم برات نوشتم تا اگه توي حافظمون غبار زمان اين خاطره ها رو محو و كمرنگ كرد تو اين صفحات يادگاري بمونه برات نوشتم تا وقتي بزرگ شدي بتوني روزهاي پر رنگ كودكيت رو اينجا پيدا كني از خداي مهربون ممنونم كه صفحات وبلاگت تو اين يك سال پراز خاطرات خوب و قشنگ بود خاطرات خوب از عزيزترين هامون كسايي كه دوستشون داريم و بودن اونهاست كه زندگيمون رو زيبا ميكنه مثل پدرجون ها و مادرجونهات كه ايشالا خدا بهشون سالهاعمر و سلامتي بده
بازهم از خداي مهربونم ممنونم كه وبلاگت بهونه اي شد تا دوستهاي خوبي پيدا كنم كه بودنشون انگيزه اي هست براي نوشتنم
تموم پستهاي وبلاگت رو با نام خدا شروع كردم تا يادت باشه اول همه كارهات از خودش ياري بگيري و همه لحظات زندگيت پر از عطر شيرين وجودش باشه
دختركم من منتظر روزي هستم تا به ياري خدا خودت بتوني نوشتن اين اين وبلاگ رو ادامه بدي و اينجا رو پراز خاطرات قشنگ كني
پس به اميد اون روز