بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش ديروز كه جمعه بود و خونه بوديم مليكا كوچولوي ما هوس كيك كرد و گفت كه كيك كاكائويي خرسي ميخواد منم كه صبح حسابي خوابيده بودم بعداز ظهر خوابم نميومد شروع كردم به درست كردن كيك نصفش رو شكلاتي كردم و نصف ديگه اش رو هم چون بابايي سفيد دوست داره تو يه قالب ديگه سفيد درست كردم وقتي كيك ها پخت و از تو فر درآوردمشون مال مليكا رو گذاشتم تو ظرف و بهش دادم اونم رفت تا براي عروسكهاش تولد بگيره منم اومدم مال خودمون رو دربيارم كه چشمتون روز بد نبينه يه ورش نصف شد و افتاد تو ظرفشويي حالا مونده بودم بي كيك تموم خونه هم پراز عطر شيريني شده بود مليكا خانوم هم خرسش رو تيكه كرده بود و جلوي هر كدوم از عروسكهاش يه تيكه گذاشته بود منم يه ...
نویسنده :
ماماني
14:28