بدون عنوان
به نام خداي هستي بخش ماماني يه رژ لب صورتي داره كه خيلي رنگش قشنگه مليكاي ناز ما به هر ترفندي خواست اون رو از ماماني بگيره و بزنه به لبش موفق نشد خب رنگش هم خيلي وسوسه انگيز بود ديگه خلاصه احتمالا دختر ما نشست فكر كرد و فكر كرد يه روز كه ماماني به لبش اين رژ رو زده بود اومد خودشو حسابي لوس كرد و نشست بغل مامان و بعد در يك لحظه مناسب لب ماماني رو بوسيد حالا رژ لب عينا نشست رو لب خودش دختر ناقلاي ما از بغل مامان پريد بيرون و رفت جلوي آينه و كلي از كلك خودش كيف كرد ...
نویسنده :
ماماني
13:07